| | | | | Link Mostaghim Majaleh ASHEGHANEH 24 Agar Mail kamel Baz nashod, samte raste bala ie mail,"Printable View" ro bezanid "اول به نام عشق و خداي عشق، دوم به نام تو، سوم به ياد مرگ" سلام به دوستداران جرقه و مجله عاشقانه 1. اگر در ارسال ايميل مشكلي بود و نتوانستيد كه مجله را كامل بخوانيد ميتوانيد، از لينك مستقيم بالا استفاده كنيد 2. آرشيو همه شماره هاي قبلي مجله عاشقانه در پايان مجله هاي جديد موجود ميباشد غم خودش ما را پیدا می کند باید دنبال شادیها گشت. (نیچه) هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند -+-+-+-+-+-+-+-+-+- ز غم کسی اسیرم که خودش خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد : دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد -+-+-+-+-+-+-+-+-+- کاش مــي شد بر جـــــدايي خشــــم کرد شاخه هاي نســترن را با تواضع پخش کرد کاش مي شد خانـــه اي از مهـــر ساخت مهـــــــرباني را در آن سر مشـق کرد روي دل هاي حقــــــيقي نقــــــش کرد -+-+-+-+-+-+-+-+-+- من بی تو يک بوسه ی فراموش شده ام؛ يک شعر پر از غلط؛ يک پرنده ی بی آسمان؛ يک نسيم سرگردان؛ يک رويای نا تمام. من بی تو بهاری غريبم که در برف متوقف مانده؛ يک جويبار سرد که هيچ وقت به دريا نمی رسد. يک عشق با شکوه که مجالی برای شکفتن ندارد. بودنت زود گذشت؛ و نبودنت را هنوز باور نمی کنم... -+-+-+-+-+-+-+-+-+- دارم همه چیز را می بویم! می بویم. با تمام وجود... می خواهم همه چیز را حس کنم و در آغوش بگیرم و فشار دهم. آن گونه که گویی جزیی از وجودم شوند. خیره در چهره ها می نگرم مسحور یک تبسم می شوم.... مبادا.... مبادا روزی از خاطرم برود عاشق ترین دختر آسمان بودم! مبادا روزی ترنم باران در وجودم بخشکد مبادا.... آخر من زاده این زمین و زمانم... گیاه را که از خاکش جدا کنند می خشکد.... سعی می کنم به خوبی همه چیز را به خاطر بسپارم! به خاطر بسپارم این زیباترین روزهای زندگی را.... این مهربان ترین آدم ها را.... این بهترین یاران را و .... -+-+-+-+-+-+-+-+-+- نمي دانم چرا اين گونه هست؟ وقتي نگاه عاشق کسي به توست مي بيني اما،دلت بسته به مهر ديگري است. بي اعتنا مي گذري وعاشقانه به کسي مي نگري... که دلش پيش تو نيست اي کساني که مامور دفن من هستيد مرا درتابوتي سياه بگذاريد تا همه بدانند هرچه سيه روزي بود من کشيدم چشمانم را باز بگذاريد تا همه بدانند که چشم براهش بودم و دستم را از تابوت بيرون بگذاريد تا همه بدانند چيزي با خود نمي برم يک دسته گل پژمرده روي مزارم بگذاريد تا همه بدانند جواني بودم ولي زود پژمردم نام:اواره-.-شهرت:سرگردان-.- شغل:گداي محبت -.- نام مادر:چشم انتظار-.- نام پدر:سلطان غم-.-جرم:به دنيا امدن-.-محکوميت:زندگي کردن-.-مدت گذشته:22سال-.- تاريخ ازادي:مرگ-.- تلفن:اه وناله-.-ادرس:شهر بي مهري -چهارراه انتظار-خيابان سوزوگداز-کوچهء نامردي-پلاک تنهايي تنهايي را دوست دارم، زيرا بيوفا نيست، تنهايي را دوست دارم، زيرا عشق دروغين در آن نيست، تنهايي را دوست دارم، چون بارها تجربه كردم، تنهايي را دوست دارم، چون خدا هم تنهاست، تنهايي را دوست دارم... در كلبهي تنهاييهايم در انتظار خواهم گريست و انتظار كشيدنم را پنهان خواهم كرد، شايد در سكوتي يا شايد در شبي سرد و باراني... بگذار كسي نداند كه هنوز دوستش دارم... تو نباشي نمي خوام لحظه اي رو سر بکنم نمي دونم بعد تو من چي رو باور بکنم نميتونم نميتونم نميتونم من تو رو رها کنم بعد تو من چه کسي رو عشق من صدا کنم با ما بگو رضاي تو گر در شکست ماست... پروانه ايم و سوختن ما به دست ماست -+-+-+-+-+-+-+-+-+- براي ديدن،آرشيو كامل قطعات عاشقانه اينجا كليك كنيد چند سال پيش گروهي از فروشندگان در شيکاگو براي شرکت در يک سخنراني عازم سفر مي شوند و همگي به همسران خود وعده مي دهند که روز جمعه حتماً براي صرف شام کنار همسران خود خواهند بود. در سخنراني، بحث طولاني مي شود، طوري که حرکت هواپيما نزديک مي شود که اين مسئله باعث مي شود تمام فروشندگاني که به همسران خود وعده داده بودند، به يکباره به سمت فرودگاه هجوم بياورند. در زماني که همه آنها مي کوشيدند تا راه را براي خود باز کنند و از ترمينال فرودگاه رد شوند، پاي يکي از آنان از روي بي دقتي به پايه ميز دکه اي اصابت کرد و سيب هاي روي آن، زمين مي ريزد . مسافران همه بي تفاوت از اين مسئله خود را به هواپيما مي رسانند و در جاي خود مي نشينند و نفس راحتي مي کشند که مي توانند به خانواده خود برسند. اما يک نفر از آنان مي ايستد و نظاره گر صحنه مي شود. او با بالا بردن دست خود از دوستان خداحافظي مي کند و به دخترک سيب فروش کمک مي کند که سيبها را جمع کند ، آخر آن دخترک کور بود و اين کار برايش سخت. آن مرد در حين جمع اوري سيبها متوجه مي شود بعضي از سيبها له شدند و بعضي ها کثيف پس 10 دلار به دخترک مي دهد و مي گويد اين هم خسارت سيب هائي که من و دوستانم آنها را خراب کرديم و اميدوارم ناراحتتان نکرده باشيم. مرد ايستاد و با گامهاي بلند شروع به دور شدن از دکه آن دخترک کرد در اين هنگام دخترک ده ساله با صداي بلند و در ميان جمعيت رو به او کرد و گفت: ببينم، نکند شما حضرت عيسي هستيد؟ مرد مات و متحير در جاي خود ميخکوب ماند. نام ترانه: میدونم میدونم که یک نفر هست زیرِ این گنبدِ سنگی که میاد رو آسمونم میکشه یه قوسِ رنگی اونکه از تبارِ دریا ، اونکه از نسلِ ستارهس وقتی باشه هر دقیقه یه تولدِ دوبارهس اون که آینهی اتاقم از حضورش بینصیبه توی آینه من نشستم اما من با من غریبه فرصتی نموندهای عشق ! این صدا صدای مرگه آخرین فصلِ جوانه ، فصلِ جون دادنِ برگه از تو قصهها طلوع کن تاغروبِ من بمیره زیر خاکسترِ سردم ، شعلهی تو جون بگیره یکی باید اینجا باشه که منُ بدزده از من با من از خودم خودیتر ، بینِ تن باشه وُ پیرهن یکی باید این جا باشد که شبُ کم کنه از روز روزِ تازهیی بیاره جای این روزِ غزلسوز یکی باید اینجا باشه ، اونی که مثلِ کسی نیست وقتِ سردادنِ آواز مثلِ اون همنفسی نیست فرصتی نموندهای عشق ! این صدا صدای مرگه آخرین فصلِ جوانه ، فصلِ جون دادنِ برگه از تو قصهها طلوع کن تا غروب من بمیره زیرِ خاکسترِ سردم ، شعلهی تو جون بگیره يغما گلرويي يك نكته از دكتر علي شريعتي میدانی كه من هرگز به خود نیندیشیدم، تو میدانی و همه میدانند كه من حیاتم، هوایم، همه خواستههایم به خاطر تو و سرنوشت تو و آزادی تو بوده است. تو میدانی و همه میدانند كه هرگز به خاطر سود خود گامی برنداشتهام، از ترس خلافت تشیعم را از یاد نبردهام. تو میدانی و همه میدانند كه نه ترسویم نه سودجو! تو میدانی و همه میدانند كه من سراپایم مملو از عشق به تو و آزادی تو و سلامت تو بوده است، و هست و خواهد بود. تو میدانی و همه میدانند كه دلم غرق دوست داشتن تو و ایمان داشتن تو است. تو میدانی و همه میدانند كه من خودم را فدای تو كرده ام و فدای تو میكنم كه ایمانم تویی و عشقم تویی و امیدم تویی و معنی حیاتم تویی و جز تو زندگی برایم رنگ و بویی ندارد. طمعی ندارد. تو میدانی و همه میدانند كه شكنجه دیدن به خاطر تو، زندان كشیدن برای تو و رنج كشیدن به پای تو تنها لذت بزرگ من است. از شادی تو است كه من در دل میخندم. از امید رهایی توست كه برق امید در چشمان خستهام میدرخشد، و از خوشبختی تو است كه هوای پاك سعادت را در ریههایم احساس میكنم. آرشيو سخنان دكتر شريعتي Just one time in your life try to FEEL GOD! Then stop for a moment, what are you seeing? Is it new? Is it different? Can you believe it?!!! يادته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم اما تو منو شكستي ولي خيالي نيست . . . چون حالا خاك زير پاتم ...... هر هفته با بهترين و جالب ترين لينكها آرشيو كامل مجله عاشقانه ها تا به امروز (براي خواندن شماره هاي قبل، روي آن كليك كنيد) با فرستادن اين ميل براي دوستان خود، آنها را هم شاد كنيد | | | | | | |
__._,_.___
Jaraaghe Group
****************************************
BARAYE OZVIAT DAR GROUP BIA IN ADDRESS :
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
BAD PAINE SAFHE DOKMEYE JOIN RO BEZAN
****************************************
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
http://groups.yahoo.com/group/Jaraaghe/join
-------------------------------------------
more info : www.jaraghe.ir/join __,_._,___
No comments:
Post a Comment