نماز در میان عبادت های دیگر در قله و اوج قرار دارد، تا جایی که در روایات ما از آن به معراج مؤمن، یا ستون دین، تعبیر شده است و این تعبیرات نشان از اهمیت این فرضیه ی الاهی دارد.
از طرفی تحقق یک پدیده در خارج نیاز دارد که مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود باشد. نماز هم از این قاعده بی نیاز نیست. در نماز تحقق مقتضی و رفع موانع و وصول به نماز واقعی با رعایت شرایط و آداب ظاهری و باطنی نماز میسور است.
سخن گفتن درباره ی آداب باطنی نماز بسیار است، اما به صورت فشرده به مواردی از آن اشاره می شود:
1. توجه به خدای متعال و چرایی عبادت:
یعنی نمازگزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به رو می شود. خدای متعال کمال محض است و جامع همه ی کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الاهی حکمت است. به همین دلیل تمام افعال الاهی هدفمند است، و از افعال الاهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن انسان است و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است که این حقیقت جز از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: «وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيم»؛[1] یعنی اطاعت از همه دستورات و قانون الاهی که مهم ترین و بارزترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.
اگر کسی فلسفه ی عبادت را نداند نصیبی از آن نمی برد و فلسفه ی عبادت فقط در پرتو بینش دینی قابل دریافت است.
2. پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد:
میزان تأثیر اعمال بستگی کامل به زمینه های قبلی و توجه و اخلاص افراد دارد، به همین سبب عبادت در افراد تأثیرات کاملا مختلفی دارد.
پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد و اثر آن را خنثی می سازد، از امور بسیار مهم است. مانند دو مریض که هر دو به دستور پزشک عمل کرده و داروهای خود را به موقع می خورند، ولی یکی، از چیزهای زیان بار پرهیز می کند و دیگری بی پرواست و اهل پرهیز نیست. در این صورت سفارش و نسخه ی پزشک برای دومی بی اثر یا کم اثر است.
باید از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد. لذا در روایات وارد شده است، تا آن جا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، «اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء».[2]
امام صادق (ع) مىفرمايد: «كان أبي (ع) يقول: ما من شيء أفسد للقلب من خطيئة، إنّ القلب ليواقع الخطيئة فما تزال به حتّى تغلب عليه فيصيّر أعلاه أسفله».[3]
پدرم [امام باقر] (ع) مىفرمود: هيچ چيز براى قلب زيانبارتر از گناه نيست، چه آنكه قلب با گناه مىآميزد و با آن گلاويز مىشود تا بالاخره گناه بر قلب چيره شده و آن را وارونه مىسازد.
يعنى قلب به حساب طبع اولى، ملكوتى و رو به خدا ست، ولى در اثر گناه چهرهاش وارونه گشته، ناسوتى و شيطانى مىشود.
امام صادق (ع) مىفرمايد: «إنّ الرّجل يذنب الذّنب فيحرم صلوة اللّيل و إنّ العمل السّيّئ أسرع في صاحبه من السّكّين في اللّحم».[4]
گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم مىسازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب مىكند و تأثير گناه از كارد برنده سريعتر است.[5]
مثنوی مولوی در این باره داستان گناهکار و جناب شعيب را بیان می کند و می گوید:
آن يكى مىگفت در عهد شعيب
كه خدا از من بسى ديدست عيب
چند ديد از من گناه و جرمها
وز كرم يزدان نمىگيرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعيب
در جواب او فصيح از راه غيب
كه بگفتى چند كردم من گناه
وز كرم نگرفت در جرمم اله
عكس مىگويى و مقلوب اى سفيه
اى رها كرده ره و بگرفته تيه
چند چندت گيرم و تو بىخبر
در سلاسل ماندهاى پا تا به سر
زنگ تو بر توت اى ديگ سياه
كرد سيماى درونت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا كور شد ز اسرارها...
از نماز و از زكات و غير آن
ليك يك ذره ندارد ذوق جان
مىكند طاعات و افعال سنى
ليك يك ذره ندارد چاشنى
طاعتش نغز است و معنى نغز نى
جوزها بسيار و در وى مغز نى
ذوق بايد تا دهد طاعت بر
مغز بايد تا دهد دانه شجر
دانه بىمغز كى گردد نهال
صورت بىجان نباشد جز خيال
چون شعيب اين نكتهها بر وى بخواند
از تفكر همچو خر در گل بماند[6]
3. تلاش برای تهذیب نفس:
هدف از تهذیب نفس، کنار زدن حجاب ها و پرده هایی است که میان انسان و فطرت او مانع گردیده و اجازه ی تبلور و تجلی به آینه ی خدانمای فطرت را نمی دهد. این پرده ها و حجاب ها برگرفته از گناهان، غفلت، و فرو رفتن در عالم ماده و مادیات و فراموش کردن خدا و آخرت و عالم ملکوت است. تمام دستورات و احکامی که در شرع مقدس وارد شده، همگی هدف واحدی را دنبال می کند و آن کم رنگ کردن و یا کنار زدن این حجاب ها و درخشش گوهر فطرت و حقیقت انسان است که در زیر خروارها گرد و خاک غفلت و عصیان مدفون گشته است. «قد افلح من زکیها و قد خاب من دساها».[7]
4. انجام دادن کارهای مثبت:
از سویی روح، همه کاره در عالم بدن است و تمام اعضا و جوارح تحت فرمان اویند و از سویی دیگر همو محل نورانیت ها و ظلمت هاست و از اعمال انسان تأثیر می پذیرد.
تأثیر فوری کارهای مثبت و منفی بر روح بر کسی پوشیده نیست و از جمله ی اعمال مثبت انجام عبادات است؛ یعنی اگر انسان ده درجه نورانیت داشته باشد و نماز شب هم بخواند و یا در رفع حوایج مردم کوشا باشد و... این اعمال خوب به نورانیت روح او می افزاید و همین باعث توان مندی بیشتر روح و باطن او می شود و این نورانیت عظیم اسباب نشاط در عبادتی مثل نماز را فراهم می آورد. البته عکس این موضوع هم در اعمال ظلمانی صادق است. «قل کل یعمل علی شاکلته».[8]
5. دوستی خداوند متعال:
خطا و گناه آدمی، ریشه در دنیا دوستی و گرایش افراطی به لذت های مادی و طبیعی آن دارد. «حب الدنیا رأس کل خطیئة». بنابراین، اگر کسی بخواهد دلش را از گناه خالی کند، باید با ریشه و منشأ آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذت های طبیعی را در نفس خویش تعدیل نماید که اگر چنین کند و به استعانت خدای متعال، در این کار سترگ موفقیتی به دست آورد، می تواند دلش را از گناه خالی کند و به جای آن محبت خدای بزرگ و اولیای او را جایگزین نماید.
نتیجه: این که اگر بخواهیم در نماز حال خوبی داشته باشیم، باید آداب باطنی را رعایت نماییم، با اعمال نورانی زمینه را فراهم کنیم و نور باطن را قوت بخشیم و وجود آدمی را از امراض اخلاقی پاکیزه گردانیم تا به درک لذت عبادت نایل آییم. چه این که مریض به جهت مرض از درک لذت بهترین غذاها بی بهره است و رغبتی به میل کردن غذای لذیذ ندارد. البته ناگفته نماند که خوردن غذا و لو این که این چنینی باشد نقش اساسی در بهبود مریض دارد. از این جهت همان طورکه در لابلای بحث بدان اشاره رفت، ما قایلیم که ایندو در همدیگر تأثیر متقابل دارند.
------------------------------------------
پی نوشتها:
[1] یس، 61.
[2] اصول کافی، ج 3، باب گناهان، روایت 13.
[3] اصول كافى، ج 2، ص 268، باب الذنوب، حديث 1.
[4] همان، ص 272، حديث 16؛ جامع السعادات، ج 3، ص 48.
[5]مهدوى كنى، محمدرضا، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، ص 116.
[6] جعفرى، محمد تقى، شرح مثنوی، ج 5، ص 512.
[7] شمس، 9 10.
[8] اسرا، 84.
منابع:
1. آداب الصلاة (آداب نماز)،امام خمینی.
2. راه های خروج از صفات رذیله، سید رحیم، توکل.
3. سرالصلاة، امام خمینی.
No comments:
Post a Comment