" فستیوال هولی یا جشن رنگها در هندوستان (سری اول) "
فستیوال هولی یکی از بزرگترین جشنهای هند است که همه ساله در اواخر فوریه و اوایل ماه مارچ روز بعد از کامل شدن ماه برگزار میشود و نشان دهنده زنده شدن دوباره طبیعت و فرا رسیدن فصل بهار است که بر اساس تقویم هندی امسال یعنی سال ۲۰۱۰ جشن هولی در روز دوشنبه اول ماه مارچ شروع شده بود. این مراسم رنگ پاشی نشانه شادی مردم هند به ادامه زندگی و در واقع خرسندی از پیروزی نیكی ها بر بدیهاست. پاشیدن پودرهای رنگی، سطل ها و بادكنك های پر از آب رنگی قابل شستشو بر روی یكدیگر از نشانه های این جشن سنتی در هند است.این فستیوال به نامهای جشن هولی، جشن رنگ و جشن بهاره نیز معروف است و یکی از قدیمی ترین فستیوالهای هندی است که داستانها و افسانه های مختلف و بسیار جالبی درباره ریشه این فستیوال مطرح شده است.
در جشن هولی كه ریشه در باورهای اساطیری هندوها دارد مردم هند از كوچك و بزرگ در آن شركت و شهروندان غیر هندو نیز به نشانه ابراز دوستی در مراسم جشن رنگ شركت می كنند. امروزه عده كمی از نسل جوان هند از فلسفه جشن هولی آگاهی دارند و تنها آنرا بهانه ای برای برگزاری جشن و شادی می دانند. در ایام این جشن كه به مدت دو روز برگزار می شود، سراسر هند تعطیل رسمی است. یکی از مشهورترین افسانه ها، داستان قدیمی از خدایان هندو می باشد. این داستان مربوط به دوران پادشاهی هیران یاکاشیپو است. او که پادشاهی از قوم جن بود که همیشه می خواست مشهورترین و برترین مرد جهان باشد. او پس از به دست آوردن توپ (جایزه ای که آرزو را برآورده می کند و فقط پس از ریاضتهای فراوان به دست می آید ) آرزو کرد که نه به دست انسان کشته شود و نه به دست حیوان، نه در خانه اش بمیرد و نه در بیرون از خانه، نه در روز بمیرد و نه در شب
نه با سلاح اشترا کشته شود و نه با سلاح سشترا (دو سلاح خطرناک که متعلق به خدایان است و در ادبیات اوستایی خدای جنگ بهرام هر دو را داشته است ) نه در خشکی بمیرد و نه در آب و نه در آسمان، آرزوی او برآورده شد و او خودش را شکست ناپذیر قلمداد می کرد. از این رو ادعای خدایی کرد و دستور داد که همه مردم او را به عنوان خدا بپرستند. همه پذیرفتند به جز تنها پسر نه ساله اش، پراهلاد، که پیرو رام بود. به همین خاطر پادشاه قصد داشت که پسرش را بکشد ولی هر بار اتفاقی می افتاد که نمی توانست موفق شود. پادشاه که از دست او خشمگین شده بود دستور داد تا آتشی بزرگ به پا کنند و پراهلاد را در آن بسوزانند. وی از خواهرش هولیکا خواست تا به همراه پراهلاد وارد آتش شود و تا پسرش نتواند کاری کند و بعد از سوختن این پسر او از آتش خارج شود. هولیکا دارای روسری سحرآمیز بود که وقتی آنرا به سر می کرد در آتش نمی سوخت اما آن روز وقتی وارد آتش شد روسری هولیکا را باد برد و هولیکا در آتش سوخت و پراهلاد زنده از آتش بیرون آمد. به همین خاطر هندو ها این روز را روز پیروزی خیر بر شر می دانند و این روز را جشن می گیرند.
No comments:
Post a Comment