از تو ميپرسم دوست
چه خبر از دل من ؟ كه تو بهتر داني كه چه كردي با من
تو شكيبا بي شكيبم كردي
بنگر آنقدر غريبم كردي
كه شبي از شبها من غريبانه ترين شعر زمين را Ú¯Ùتم
زندگي زيباست زشتي‌هاي آن تقصير ماست، در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست! زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد... آنچه تقدير من و توست همان مي‌گذرد
هيچوقت به چشمات راز دلت رو نگو... چون راز نگه نمي دارد و گريه مي كند
خنده ات رو به همه بده، ولي لبخندت را به يه Ù†Ùر، عشقت را به همه بده،ولي وجودت را به يه Ù†Ùر، بذار همه عاشقت باشن، ولي خودت عاشق يه Ù†Ùر باش
من آموخته ام به خود گوش Ùرا دهم Ùˆ صدايي بشنوم Ú©Ù‡ با من ميگويد اين Ù„Øظه مرا Ú†Ù‡ هديه ميدهد نياموخته ام گوش Ùرا دادن صدايي را Ú©Ù‡ با من در سخن است Ùˆ بي وقÙÙ‡ ميپرسد من بدين Ù„Øظه Ú†Ù‡ هديه خواهم داد
نياز Ùˆ تو خودم کشتم Ú©Ù‡ هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سيلي Ú©Ù‡ هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلويم Ú©Ù‡ دردم را نمي گويم به زير ضربه هاي غم نياÙتد خم به ابرويم مرا اينگونه گر خواهي دلت را آشيانم Ú©Ù† من آن نشکستني هستم بيا Ùˆ امتØانم Ú©Ù†
عشق يعني خاطرات بي غبار دÙتري از شعر Ùˆ از عطر بهار عشق يعني ÙŠÚ© تمنا ÙŠÚ© نياز زمزمه از عاشقي با سوز Ùˆ ساز عشق يعني چشم خيس مست او زيرباران دست تو در دست او عشق يعني ملتهب از ÙŠÚ© نگاه غرق درگلبوسه تا وقت پگاه
اي کاش تنها ÙŠÚ©Ù†Ùر هم در اين دنيا مرا ياري کند اي کاش مي توانستم با کسي درد دل کنم تا بگويم Ú©Ù‡ . من ديگر خسته تر از آنم Ú©Ù‡ زندگي کنم تا بداند غم شبها يم را.... تا بÙهمد درد تن خسته Ùˆ بيمارم را......... قانون دنيا تنهايي من است.............. Ùˆ تنهايي من قانون عشق است.... Ùˆ عشق ارمغان دلدادگيست........ Ùˆ اين سرنوشت سادگيست...........
راه رسيدن به مو Ùقيت پر از مشكلات است كه بايد با به كار گيري همه توان خويش در جهت رÙع آنها برآييد Ùˆ بدانيد كه هيچ كاري بي رنج Ùˆ مشقت به سرانجام نرسيده Ùˆ نخواهد رسيد.
كسي كه همه راهها را مي جويد، همه را از دست مي دهد انسان بايد به خواسته دروني خود گوش Ùرا دهد Ùˆ دل به هدÙÙŠ مشخص بسپارد Ùˆ دنبال كارهاي متÙاوت نباشدو تمام نيروي رواني Ùˆ بدني خود را صر٠يك كار بخصوص با توجه به علايق ،امكانات Ùˆ قابليتهايش بنمايد
بيا شب‌هاي هجران را سØر Ú©Ù† به عشق خود دلم را شعله‌ور Ú©Ù† در اين شبهاي سرد بي‌ترنم لبانم را پر از شير Ùˆ شکر Ú©Ù†
تبه کردم جواني را کنم خوش زندگاني را چه سود از زندگاني چون تبه کردم جواني را
سکوت راب هانه کني که عشق خواندني شود! *بخوان که از صداي تويترانه ماندني شود
