تب سریالبینی و علاقه ایرانیها به تهیه و تماشای سریالهای خارجی از «لاست» شروع شد، سریالی که همه اجزایی را که باعث جذاب شدن یک سری میشود، با خود دارد. از داستان معمایی و فضاهای رازآلود آن گرفته تا در برداشتن انواع کاراکترهای انسانی با سیرتهای مختلف که تعامل پیچیدهشان با ادویه فلشفورواردها، خوراکی لذیذ برای مخاطبانش آماده کرد.
بعد از سریال لاست، همه به دنبال جانشینی شایسته برای آن بودیم و گرچه «پریزن بریک» و «۲۴»، سریالهایی معتادکننده بعدی از آب درامدند، اما تجربه خاص «لاست» را تکرار نکردند.
مدتی است که پخش سریال «فلش فوروارد» از شبکه abc، یعنی همان شبکهای که لاست را تهیه کرد، شروع شده است. از مدتها پیش، بسیاری فلش فوروارد را، تلاش abc
برای خلق مجموعهای میدانستند که بتواند همچون لاست مخاطبان زیادی را گرد آورد.
گرچه پیشیبنی کردن میزان موفقیت یک سریال با تماشای قسمت اول یا چند قسمت نخست آن، بدون ریسک نیست، اما تماشای دو قسمت اول این سریال، من را قانع کرد که با مجموعه جذابی، سر و کار خواهیم داشت.
فلش فوروراد، در ژانر سریالهای معمایی رده بندی میشود. این سریال بر اساس، رمان علمی تخیلی یک نویسنده کانادایی به نام رابرت جی سایر Robert J. Sawyer نوشته شده است. البته وفاداری، فیلمنامه این سریال به این رمان، جزئی است و داستان سریال بیشتر ایده اصلی را از این رمان، الهام گرفته است. داستان این سریال از آنجا شروع میشود که در یک روز، همه مردم دنیا به مدت دو دقیقه و ۱۷ ثانیه، به طور همزان بیهوش میشوند و در این حین، آنها مانند یک خواب، ۲ دقیقه و ۱۷ ثانیه از آینده خود را در ۶ ماه بعد، یعنی ۲۹ آوریل ۲۰۱۰ میبینند.
یک مأمور FBI به نام «مارک بنفورد» با بازیگری جوزف فینس، در رأس گروهی قرار میگیرد که قصد کشف واقعیت و چرایی بیهوشی همگانی مردم، دارد. آنها تصمیم میگیرند که با راه انداختن یک سایت اینترنتی به نام «موزائیک» و کنار هم قرار دادن آینده تکتک مردم در شش ماه بعد، نمایی از آینده جهان بسازند و به این وسیله، سرنخی برای کشف واقعیت پیدا کنند.
اما چیزی که بیش از همه، مردم را مشوش میکند، آگاهی آنها از آیندهشان در ۶ ماه بعد است. مارک بنفورد و همسرش (با بازیگری سونیا والگر، همان پنهلوپه سریال لاست) متوجه میشوند که زندگی زناشوییشان، ۶ ماه بعد به هم خواهد ریخت، مأمور دیگری شک میکند که خواهد مرد، چرا که بر خلاف همه، هیچ چیز در مدت بیهوشی ندیده است، پدری متوجه میشود که دختر درگذشتهاش، در واقع زنده است و به کمکش احتیاج دارد،
همین آگاهی از آینده، همه را به نحوی نگران میکند. همه شک می کنند که آیا آنچه دیدهاند، سرنوشت محتوم آنهاست یا نه. اینجاست که سریال به یک مباحثه قدیمی مورد علاقه فلاسفه مشرقزمین، میرسد: جبر در برابر اختیار. آیا آینده انسانها از قبل نوشته شده است، یا میتوان آینده را همواره تغییر داد و سرنوشت را از سر نوشت.
پخش فصل اول فلش فوروارد دقیقا ۶ ماه بعد، یعنی همان زمانی که شخصیتهای داستان، دو دقیقهای از آن را از پیش دیدهاند، تمام میشود. با پایان یافتن فصل اول، به تعدادی از سؤالهای خود، پی میبریم. اما به سبک همیشگی سریالهای معمایی، معمای اصلی همچنان باقی میمانند.
اما شبکه abc، در یک اقدام جالب، سایتی شبیه سایت موزاییک، راه انداخته است. در این سایت هر کاربر بعد از ثبتنام میتواند، پیشبینی کند که ۶ ماه بعد، یعنی دقیقا در تاریخ ۲۹ آوریل، مشغول انجام چه کاری خواهد بود. پیشگویی هر بازدیدکننده سایت موزایییک abc به شیوه جالبی روی نقشه کره زمین، نشان داده میشود و هر کس میتواند پیشگوییها یا فلشفورواردهای دیگران را به صورت زنده ببیند. حتم دارم که به زودی کلونهای جذابی برای موزاییک ساخته خواهد شد، مثلا با استفاده از توییتر و گوگل ارث میشود، یک mashup یا یک سایت ترکیبی جالب ساخت.
شما هم بد نیست، سایت موزاییک را تست کنید و فلشفوروارد خود را بنویسید! بد نیست، نگاهی هم به ویکی سریال بیندازید.